گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند




 

توطئه‏ی مأیوس نمودن ملت‏ها از اسلام و جدایی دین از سیاست

از توطئه‏های مهمی ‏که در قرن اخیر، خصوصاً در دهه‏های معاصر، و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می‏خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملت‏ها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است نمی‏تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و در عصر حاضر نمی‏شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنت آمیز به گونه طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می‏کند، و حکومت و سیاست و سررشته داری برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است! و مع الأسف تبلیغ به وجه دوم در بعضی از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه ‏یک گناه و فسق می‏دانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود.
گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بی‏اطلاعی می‏زنند. زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجروی‏ها، و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات (1) بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیلی، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود. امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده! و ادعای آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع می‏گفت که اینان می‏خواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند یک اتهام ابلهانه بیش نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهای پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفه‏ای می‏گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرق زدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج کنند.
و اما طایفه دوم که نقشه موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا می‏دانند. باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول الله (ص) آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی - سیاسی است که غفلت از آن‏ها این مصیبت‏ها را به بار آورده. پیغمبر اسلام (ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومت‏های جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی، و خلفای اول اسلامی ‏حکومت‏های وسیع داشته‌اند و حکومت علی بن ابیطالب (ع) نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و گسترده‏تر از واضحات تاریخ است. او پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده: و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی‏به پیروی از اسلام و رسول اکرم (ص) بسیارند.
اینجانب در این وصیتنامه با اشاره می‌گذرم، ولی امید آن دارم که نویسندگان و جامعه شناسان و تاریخ نویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند. و آنچه گفته شده و می‌شود که انبیاء (ع) به معنویات کار دارند و حکومت و سررشته دارای دنیایی مطرود است و انبیاء و اولیا و بزرگان از آن احتراز می‌کردند و ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملت‏های اسلامی‏ و باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود است حکومت‏های شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزه‏های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده‌اند جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالأخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشأن اسلام و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می‌کردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است، چنانچه سیاست سالم که در این حکومت‏ها بوده از امور لازمه است. باید ملت بیدار و هوشیار ایران با دید اسلامی ‏این توطئه‏ها را خنثی نمایند. و گویندگان و نویسندگان متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیاطین توطئه گر را قطع نمایند.(2)

افشای توطئه به انزوا کشیدن دین و روحانیت

از نقشه‏های شیطانی قدرت‏های بزرگ استعمار و استثمارگر که سال‏های طولانی در دست اجرا است و در کشور ایران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روش‏های مختلف دنباله گیری شد، به انزوا کشاندن روحانیت است؛ که در زمان رضاخان با فشار و سرکوبی و خلع لباس و حبس و تبعید و هتک حرمات و اعدام و امثال آن، و در زمان محمدرضا با نقشه و روش‏های دیگر که‏ یکی از آن‏ها ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و روحانیان بود، که تبلیغات وسیعی در این زمینه شد؛ و مع الأسف به واسطه بی‏خبری هر دو قشر از توطئه شیطانی ابرقدرت‏ها نتیجه چشمگیری گرفته شد. از یک طرف، از دبستان‏ها تا دانشگاه‏ها کوشش شد که معلمان و دبیران و اساتید و رؤسای دانشگاه‏ها از بین غربزدگان یا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و سایر ادیان انتخاب و به کار گماشته شوند و متعهدان مؤمن در اقلیت قرار گیرند که قشر مؤثر را که در آتیه حکومت را به دست می‌گیرند، از کودکی تا نوجوانی و تا جوانی طوری تربیت کنند که از ادیان مطلقاً، و اسلام بخصوص، و از وابستگان به ادیان خصوصاً روحانیون و مبلغان، متنفر باشند. و اینان را عمال انگلیس در آن زمان، و طرفدار سرمایه داران و زمینخواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالی در بعد از آن معرفی می‌نمودند. و از طرف دیگر، با تبلیغات سوء، روحانیون و مبلغان و متدینان را از دانشگاه و دانشگاهیان ترسانیده و همه را به بی‏دینی و بی‏بند و باری و مخالف با مظاهر اسلام و ادیان متهم می‌نمودند. نتیجه آنکه دولتمردان مخالف ادیان و اسلام و روحانیون و متدینان باشند؛ و توده‏های مردم که علاقه به دین و روحانی دارند مخالف دولت و حکومت و هر چه متعلق به آن است باشند، و اختلاف عمیق بین دولت و ملت و دانشگاهی و روحانی راه را برای چپاولگران آنچنان باز کند که تمام شئون کشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخایر ملت در جیب آنان سرازیر شود، چنانچه دیدید به سر این ملت مظلوم چه آمد، و می‌رفت که چه آید.(3)

نقشه برای ایجاد خودباختگی و تحقیر کشورها

از جمله نقشه‏ها که مع الاسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمار زده از خویش، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوریکه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند و وابستگی به‏ یکی از دو قطب را از فرانض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند! و قصه این امر غم انگیز، طولانی و ضربه‏هایی که از آن خورده و اکنون نیز می‌خوریم کشنده و کوبنده است. و غم انگیزتر اینکه آنان ملت‏های ستمدیده زیر سلطه را در همه چیز عقب نگه داشته و کشورهایی مصرفی بار آوردند و به قدری ما را از پیشرفت‏های خود و قدرت‏های شیطانی‏شان ترسانده‌اند که جرأت دست زدن به هیچ ابتکاری نداریم و همه چیز خود را تسلیم آنان کرده رنوشت خود و کشورهای خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطیع فرمان هستیم و این پوچی و تهی مغزی مصنوعی موجب شده که در هیچ امری به فکر و دانش خود اتکا نکنیم و کورکورانه از شرق و غرب تقلید نماییم بلکه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتکار اگر داشتیم، نویسندگان و گویندگان غرب و شرق زده بی‏فرهنگ، آن‏ها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومی‏ ما را سرکوب و مأیوس نموده و می‌نمایند و رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی آن‏ها را به خورد ملت‏ها داده و می‌دهند. فی المثل، اگر در کتاب یا نوشته‏ یا گفتاری چند واژه فرنگی باشد، بدون توجه به محتوای آن با اعجاب پذیرفته، و گوینده و نویسنده آن را دانشمند و روشنفکر به حساب می‌آورند. و از گهواره تا قبر به هرچه بنگریم اگر با واژه غربی و شرقی اسم گذاری شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگی محسوب، و اگر واژه‏های بومی ‏خودی به کار رود مطرود و کهنه و واپسزده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند مفتخر؛ و اگر نام خودی دارند سر به زیر و عقب افتاده‌اند. خیابان‏ها، کوچه‏ها، مغازه‏ها، شرکت‏ها، داروخانه‏ها، کتابخانه‏ها، پارچه‏ها، و دیگر متاع‏ها، هرچند در داخل تهیه شده باید نام خارجی داشته باشد تا مردم از آن راضی و به آن اقبال کنند. فرنگی مآبی از سر تا پا و در تمام نشست و برخاست‏ها و در معاشرت‏ها و تمام شئون زندگی موجب افتخار و سربلندی و تمدن و پیشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودی، کهنه پرستی و عقب افتادگی است. در هر مرض و کسالتی ولو جزئی و قابل علاج در داخل، باید به خارج رفت و دکترها و اطبای دانشمند خود را محکوم و مأیوس کرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امریکا و مسکو افتخاری پر ارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرکه کهنه پرستی و عقب ماندگی است. بی‏اعتنایی به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانه‏های روشنفکری و تمدن، و در مقابل، تعهد به این امور نشانه عقب ماندگی و کهنه پرستی است. اینجانب نمی‌گویم ما خود همه چیز داریم؛ معلوم است ما را در طول تاریخ نه چندان دور خصوصاً، و در سده‏های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولتمردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً و مراکز تبلیغاتی علیه دستاوردهای خودی و نیز خود کوچک دیدنها و یا ناچیز دیدن‏ها، ما را از هر فعالیتی برای پیشرفت محروم کرد. وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان خصوصاً طبقه جوان، به اقسام اجناس وارداتی از قبیل ابزار آرایش و تزئینات و تجملات و بازی‏های کودکانه و به مسابقه کشاندن خانواده‏ها و مصرفی بار آوردن هر چه بیشتر، که خود داستان‏های غم انگیز دارد، و سرگرم کردن و به تباهی کشاندن جوان‏ها که عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراکز فحشا و عشرتکده‏ها، و ده‏ها از این مصائب حساب شده، برای عقب نگهداشتن کشورهاست. من وصیت دلسوزانه و خادمانه می‌کنم به ملت عزیز که اکنون که تا حدود بسیار چشمگیری از بسیاری از این دام‏ها نجات یافته و نسل محروم حاضر به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانه‏ها و وسایل پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمی‌رفت متخصصین ایران قادر به راه‌ انداختن کارخانه‏ها و امثال آن باشند و همه دست‏ها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصصین آنان این‏ها را به راه ‌اندازند، در اثر محاصره اقتصادی و جنگ تحمیلی، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمت‏های ارزانتر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم می‌توانیم.(4)

لزوم بیداری در برابر نقشه‏های سیاست بازان برای وابستگی کشور

باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاست بازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه‏های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین المللی نکشند؛ و با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگی‏ها قیام کنید. و بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و آمریکا و شوروی کم ندارد و اگر خودی خود را بیابد و یأس را از خود دور کند و چشمداشت به غیر خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد. و آنچه انسان‏های شبیه به اینان به آن رسیده‌اند شما هم خواهید رسید به شرط اتکال به خداوند تعالی و اتکا به نفس، و قطع وابستگی به دیگران و تحمل سختی‏ها برای رسیدن به زندگی شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب. و بر دولت‏ها و دست اندرکاران است چه در نسل حاضر و چه در نسل‏های آینده که از متخصصین خود قدردانی کنند و آنان را با کمک‏های مادی و معنوی تشویق به کار نمایند و از ورود کالاهای مصرف ساز و خانه برانداز جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند. و از جوانان، دختران و پسران، می‌خواهم که استقلال و آزادی و ارزش‏های انسانی را، ولو با تحمل زحمت و رنج، فدای تجملات و عشرت‏ها و بی بند و باری‏ها و حضور در مراکز فحشا که از طرف غرب و عمال بی‏وطن به شما عرضه می‌شود نکنند؛ که آنان چنانچه تجربه نشان داده جز تباهی شما و اغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و کشورتان به چیز دیگر فکر نمی‌کنند؛ و می‌خواهند با این وسایل و امثال آن شما را عقب مانده، و به اصطلاح آنان «نیمه وحشی» نگه دارند.(5)

نقش اسلام در پیروزی انقلاب

آقا! کار هیچ کدامتان پیش نمی‌رود الاً به اسلام. این مسئله را، این نهضت را اسلام پیش برد؛ یعنی همه مردم می‏گفتند ما اسلام را می‌خواهیم. اگر این نبود، این جبهه‏های مختلف و این حزب‏های مختلف هیچ کدام نمی‌توانستند این کار را بکنند. این ملت از باب اینکه مسلمان بود، و از آن طرف رنج‏ها دیده بود، همه با هم جمع شدند و گفتند ما اسلام را می‌خواهیم؛ ما جمهوری اسلامی‏می‌خواهیم. وقتی هم پای رأی دادن شد، همه دیدید که اگر چنانچه قضیه اسلام در کار نبود آنطور رفراندم را کسی می‌توانست درست بکند؟ امکان نداشت یک همچو رفراندمی‏ که در تاریخ ایران که هیچ، در تاریخ بشر بی‏سابقه است. یک رفراندمی ‏که همه با شور و شعف می‌روند: پیرمرد هفتادساله با جوان‏ها، مریض را توی چرخ می‏نشانند و می‌آیند می‌گذارندش دم آنجا تا رأیش را بیندازد. یکی از مریض‏ها آنجا رأیش را انداخته برای من نقل کرده‌اند، رأیش را انداخته و فوت شده است. یک همچو چیز بی‏سابقه‏ای برای این است که... زیر پرچم اسلام بود که این کار انجام گرفت.(6)

آزادی و استقلال بدون اسلام به چه دردمان می‌خورد؟

مسیر ما اسلام است؛ ما اسلام می‌خواهیم. ما آزادی که اسلام تو[ی] آن نباشد نمی‌خواهیم. ما استقلالی که اسلام تو[ی] آن نباشد نمی‌خواهیم. ما اسلام می‌خواهیم. آزادی که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما می‌خواهیم. ما آزادی و استقلال بی‏اسلام به چه دردمان می‌خورد؟ وقتی اسلام نباشد، وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد. ممالک دیگر هم آزادی دارند. ما آن را نمی‌خواهیم.
دشمن خودتان را بشناسید؛ من حالا دارم معرفی می‌کنم. و این نواری که من می‌گویم، امروز، امشب یا هر وقت که می‌شود باید در رادیو، بی یک کلمه این طرف و آن طرف، اگر یک حرف اهل روزنامه ‏یا رادیو این ور و آن ور بکنند من خراب می‌کنم آن روزنامه را، برای اینکه برخلاف مسیر ملت است؛ آزادی نیست، توطئه است. ما توطئه را می‌شکنیم. بشناسید آنها را! من حجت را دارم تمام می‌کنم برای ملت ایران. من می‌بینم بدبختی‏هایی که از دست همین اشخاصی که فریاد آزادی می‌کشند برای ملت ایران، من بدبختی را دارم می‌بینم. بدبختی ملت ما آن وقتی است که ملت ما از قرآن جدا باشند، از احکام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند. ما آزادی در پناه اسلام می‌خواهیم، استقلال در پناه اسلام می‌خواهیم، اساس مطلب اسلام است.(7)

آزادی منهای اسلام، توطئه استعمار

معرفی کردم من به شما این اشخاصی را که کاری به اسلام ندارند، روحانیت را هم هیچ کاری به آن ندارند، می‌خواهند یک مملکت غربی درست کنند برای شما آن‏هایی که حسن نیت دارند، نیت سوء ندارند، نمی‌خواهند دوباره رژیم برگردد، با او هم بد هستند.
این‏ها می‌خواهند یک مملکت غربی برای شما درست کنند آزاد هم باشید، مستقل هم باشید اما نه خدایی در کار باشد و نه پیغمبری و نه امام زمانی و نه قرآنی و نه احکام خدا نه نمازی و نه هیچ چیز، شما شهادت را برای خودتان فوز می‌دانید برای اینکه مثل مثلاً سوئیس بشوید یا شما قرآن را می‌خواهید؟ شما برای اسلام قیام کردید. این همه رنج و زحمت که روحانیت برد و می‌برد برای اسلام است. هر جا که گفتند جمهوری بدانید که توطئه تو کار است. اسم اسلام را نیاوردند هر جا، گفتند جمهوری دمکراتیک، بدانید توطئه تو کار است؛ بدانید منهای اسلام است؛ آزادی منهای اسلام است، استقلال منهای اسلام است.(8)
ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1- «حدود و تعزیرات» حدود جمع حد و در لغت به معنی منع، کناره، فاصله بین دو چیز و انتهای هر چیزی است. تعزیرات جمع تعزیر و در لغت به معنای نکوهش کردن و ملامت کردن است. در تعریف اصطلاحی حد و تعزیر، محقق حلی می‏فرماید: کل ماله عقوبة مقدرة یسمی ‏«حدا» و ما لیس کذلک یسمی ‏تعزیرا. حد: هرگاه در شرع مقدس برای تخلفی، مجازات معینی قرار داده شده باشد آن را «حد» گویند مثل مجازات دزدی و آدمکشی.... تعزیر: و هرگاه برای تخلفی مجازات معینی مشخص نشده باشد آن را «تعزیر» می‏گویند و تعیین مقدار آن بر عهده قاضی و حاکم شرع است. (شرح لمعه، شهید «ثانی، کتاب الحدود و التعزیرات» «شرایع، محقق حلی، کتاب الحدود و التعزیرات).
2- صحیفه امام، ج 21، ص 404-407.
3- همان، ص 413-414.
4- همان، ص 414-417.
5- همان، ص 417.
6- همان، ج 7، ص 376.
7- همان، ص 459-460.
8- همان، ص 460.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‏هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم